غالبا شیعه را به عنوان یک مکتب فقهی جدا در برابر مکاتب فقهی دیگر قرار می دهند(جعفری در برابر حنفی و ...) دستهء دیگر از نظر اعتقادی،شیعه را از وصایت و ولایت به بعد تلقی می کنند و آن هم باز،به شکل یک مکتب اعتقادی در کنار دیگر مکتبهای اعتقادی در اسلام.اما در زبان من،شیعه با اسلام ، مترادف است و از توحید شروع می شود و تاریخش از آدم و رسالتش از ابراهیم(ع) تا حسین(ع) و از او تا آخرالزمان!در یک کلمه،شیعه از نظر من یک نوع فهمیدن اسلام است،همین!
این ادعا که اصول دین اسلام سه تاست و اصول مذهب شیعه دو تا و مجموعا می شود پنج تا،ادعائی است ضد شیعی و ضد اسلامی و ضد علی ترین حرفی است که می توان تصور کرد!چون معنای این حرف،این است که شیعه،عدل و امامت را بعدا اضافه کرده است؛در حالیکه عدل و امامت،ریشهء قرآنی دارد و کسی نمی تواند شیعه را متهم به بدعتگذاری و اضافه کردن چیزی به اصل اسلام بکند.بارها گفته ام و بار دیگر می گویم که:در فهم علی وار،در مکتب اسلام شناسی خاندان پیغمبر(ص) در آموزش ائمه،یعنی در تلقی شیعی اسلام،دین اسلام دارای این اصول است:توحید،نبوت،معاد،امامت و عدل!
من شیعه و اندیشمندان بی غرض و آزاد غیر شیعه،در اسلام،همه برادران مسلمانیم،همه مان به اصالت اسلام معتقدیم؛منتهی در فهم اسلام با هم اختلاف نظر داریم،من شیعی،اسلام را اینچنین می فهمم و تو غیر شیعی،آنچنان.باهم اختلاف علمی داریم،همچنان که دو عالم شیعی،فلان مسئلهء اعتقادی یا فقهی را دو گونه می فهمند و حتی به دو گونهء متضاد.
و طبیعی است که به جای تکفیر یکدیگر و جار زدن در میان عوام و بسیج باباشمل ها و تحریک تعصب ها،به جدال منطقی و مبارزهء علمی در صحتهء تحقیق و با شیوهء ادب علمی و اسلامی بپردازیم و من استنباط علمی او را غلط بدانم و او حق دارد استنباط علمی مرا غلط بشمارد و هیچکدام از عقیدهء علمی خود چشم نپوشیم و همدیگر را به عنوان دو مسلمانی که یک ایمان دینی و دو نظر علمی در دین دارند تلقی کنیم و بر سر نظریات خود،باهم اختلاف فکری و کشمکش علمی داشته باشیم و در برابر دشمن اسلام و مردم مسلمان،باهم وحدت صف و عمل داشته باشیم.
ادامه دارد...